از اول ماه رمضون تا حالا میخواستم یه پست راجع به این
سریال در مسیر زاینده رود بنویسم اما هر بار به دلایلی بی خیالش میشدم،تا اینکه
دیشب یه صحنه ای رو توی این سریال دیدم که راستش مونده بودم باید بخندم یا اینکه
حسن فتحی یه عکس العمل دیگه ای منظورش بوده،اونجایی که جواهر داشت با قلم و مرکب
وصیت نامه ی ملک منصور رو مینوشت،تا اونجاییکه یادم میاد این شیوه ی نوشتن مربوط
به دوره ی قاجار و ایناست،حالا اینکه چرا حسن فتحی فکر کرده اصفهانی ها اینطوری
وصیت نامه مینویسن رو باید از خودش پرسید.یا مثلا اینکه چرا ملک منصور و
مامان مهران برای صحبت کردن میرن تو بازار میدون امام که یکی از شلوغ ترین و پر
رفت وآمد ترین جاهاست و اصلا فکر نمی کنم برای دو کلوم حرف حساب جای خوبی باشه.خلاصه
ما که تو کار حسن فتحی موندیم.
تازه از طرف دیگه شنیدم صدا و سیما اصرار داره که یه درصدی
از سریال هاشو توی استان های مختلف بسازه،از من به همه ی کارگردان های عزیز و
محترم نصیحت که یا از خیر این کار بگذرین یا یه سری تحقیقات درست و درمون قبل از
شروع کارتون انجام بدین.
پی نوشت: اگه بخوام از لهجه ی درب و داغون بازیگرای این
سریال بگم، این پست تبدیل به کتاب میشه،فقط همینو بگم که ما که یه عمریه اصفهانی
حرف زدیم و اصفهانی شنیدیم تا حالا ندیده بودیم کسی بگه گِز.
نمیدونم
کسایی هم که اصفهانی نیستن متوجه میشن که چقدر اینا داغون حرف میزنن یا نه؟