• وبلاگ : 409آنلاين
  • يادداشت : براي خاطر دوستاي گلم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ندا 
    سلام
    امروز هفتمين روزه که حاجي پيشمون نيست خيلي خيلي جاش خاليه اصلا دلم نمياد برم خونه مامان بزرگم چون همش دور و بر نگاه ميکنم ببينم حاجي کجاست روز تولد حضرت زهرا رفت من مشهد بودم ( رفته بودم ماه عسل مثلا) به همين خاطر هنوز باورم نميشه که نيست و همش سراغش ميگيرم ......
    اين مطلب نوشتم چون ميدونم خيلي هاتون حاجي و ميشناسين و از دور باهاش اشناييد فقط خواستم درد دلي کرده باشم ديشب براي اولين بار بعد فوت حاجي رفتم خونشون همه رو حيات نشسته بودن خاله گفت هيشکي دل نداره بره تو اتاق مامان بزرگم گفت شما ها هم عروسيتون عجيب بود هم حالا خونه رفتنتون آخه کي ديده عروس و دوماد با لباس مشکي برن خونه خودشون .............
    ( حاجي حدود 4 يا 5 ماهي مريض بود و اصلا حرف نميزد فقط بهت نگاه ميکرد اون رفت و از درد راحت شد و مطمئنا جاش خوبه ولي اينجا خيلي خيلي جاش خاليه واسه آمرزش روحش دعا کنيد)
    پاسخ

    عزيييييييزم خدا رحمتشون کنه با اينکه نديده بودمش ولي دلم واسش تنگ شده انگار، ندااااا دوست داشتم پيشت بودم الان