409آنلاین

جوانمرد بر چرخ و فلک دنیا سوار بود؛می چرخید و ذوق می کرد.بالا می رفت و ذوق می کرد. پایین می آمد و ذوق می ورزید.

گفتند:پایین بیا ای مرد، برازنده نیست مردی و این همه ذوق، مردی و این همه شور و مردی و این همه کودکی.

جوانمرد تردید کرد، می خواست پایین بیاید که خدا دستش را گرفت و گفت: همین جا بمان، دنییا چرخ و فلک بزرگی است که تنها کودکان می توانند بر آن سوار شوند.

دیگران از این چرخ و فلک می هراسند و تنها در گوشه ای به تماشا نشسته اند.

و بدان! کسی که پیش ما مرد است، پیش مردم کودک است و کسی که پیش مردم، مرد است پیش ما نامرد!

جوانمرد خندید و کودکی را برگزید.

 


[ چهارشنبه 89/3/5 ] [ 10:11 صبح ] [ عالیه ]
.: Weblog Themes By Pichak :.